سلام، دوستانی که شعر نو میخونن لطفا راهنمایی کنن که چه جوری میتونیم شعر رو درک کنیم؟؟؟
من به شعر خیلی علاقه دارم و خیلی دوست دارم که معنی شعرها رو به درستی درک کنم ولی نمیدونم که با خوندن چه کتابی یا .... میتونم به این مهم برسم؟؟ شعرهای فروغ یا شاملو یا نیما رو چه جوری بفهمیم؟؟
به عنوان مثال:
و این منم
زنی تنها
در آستانهٔ فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلودهٔ زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است
منظور از دستهای سیمانی چیه؟؟ ساعت چهار بار نواخت؟؟؟ چرا شاعر به ماه "دی" اشاره کرده؟؟؟
شعر نو پیچیدگی های خاص خودش داره که به سه قسمت تقسیم میشه.
برای سرودن خوب باید با وزن هاش آشنا باشی البته یک از اون سه نوع وزن نداره!
بعد هم طبع شعری و سلیقه هست
این برای سرودن بود!
ولی برای درک کردن باید مفهوم اون رو فهمید . غالبا شعر های نو دوپهلو هستند و نقد جامعه می کنن پس وقتی شعر نو می خونی 90 درصد اوقات فکرت رو متوجه مفهوم باطنیش کن هرچند دارند در باره گل و گیاه و جنگل حرف می زنن.
برای سرودن خوب باید با وزن هاش آشنا باشی البته یک از اون سه نوع وزن نداره!
بعد هم طبع شعری و سلیقه هست
این برای سرودن بود!
ولی برای درک کردن باید مفهوم اون رو فهمید . غالبا شعر های نو دوپهلو هستند و نقد جامعه می کنن پس وقتی شعر نو می خونی 90 درصد اوقات فکرت رو متوجه مفهوم باطنیش کن هرچند دارند در باره گل و گیاه و جنگل حرف می زنن.
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
والا من نفهمیدم منظورتون از درک کردن چیه !
جسارت نباشه به هیدن جان و ... . ولی برداشت من اینه :
شاعر منظورش از دستهای سیمانی اینه که خیلی کارکرده و خیلی خسته هست هم از دنیا هم از کارکردن !
منظور از 4 بار نواختن ساعت : بعضب از ساعتا هر 6 ساعت یه بار یه دیلینگ دیلینگ میکنن که اگه 4 بار بنوازه :| میشه 24 ساعت و یه روز . و منظورش اینه که یه روز دیگه هم گذشت و من هنوز همون قبلی ام و تک و تنها !!
منظورش هم از 1 دیماه فک کنم این بوده که بگه تازه اول فصل سرد زمستانه و من تک و تنها هستم
فک کنم برای بهتر فهمیدن اینجور شعرا اگه با حالت آواز بخونی بشه فهمیدش . البته شعرای نیما و فروغ خیلی وزن ندارن :|
به نظر من بیشتر شعرهای سهراب سپهری وزن دارن
و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می گشت
و بدانیم اگر نور نبود منطق زنده ی پرواز دگرگون می شد
و بدانیم که پیش از مرجلن خلائی بود در اندیشه ی دریاها
مرگ پایان یک کبوتر نیست
مرگ وارونه ی یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاریست
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد
و همه می دانیم ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است
سهراب سهری
این شعره مثلا از اون شعر وزنش بیشتره . البته من خیلی وارد نیستم تو شعر و ... .
موفق باشید
والا من نفهمیدم منظورتون از درک کردن چیه !
جسارت نباشه به هیدن جان و ... . ولی برداشت من اینه :
شاعر منظورش از دستهای سیمانی اینه که خیلی کارکرده و خیلی خسته هست هم از دنیا هم از کارکردن !
منظور از 4 بار نواختن ساعت : بعضب از ساعتا هر 6 ساعت یه بار یه دیلینگ دیلینگ میکنن که اگه 4 بار بنوازه :| میشه 24 ساعت و یه روز . و منظورش اینه که یه روز دیگه هم گذشت و من هنوز همون قبلی ام و تک و تنها !!
منظورش هم از 1 دیماه فک کنم این بوده که بگه تازه اول فصل سرد زمستانه و من تک و تنها هستم
فک کنم برای بهتر فهمیدن اینجور شعرا اگه با حالت آواز بخونی بشه فهمیدش . البته شعرای نیما و فروغ خیلی وزن ندارن :|
به نظر من بیشتر شعرهای سهراب سپهری وزن دارن
و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می گشت
و بدانیم اگر نور نبود منطق زنده ی پرواز دگرگون می شد
و بدانیم که پیش از مرجلن خلائی بود در اندیشه ی دریاها
مرگ پایان یک کبوتر نیست
مرگ وارونه ی یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاریست
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد
و همه می دانیم ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است
سهراب سهری
این شعره مثلا از اون شعر وزنش بیشتره . البته من خیلی وارد نیستم تو شعر و ... .
موفق باشید
- صفحه :
- 1
هنوز پاسخی به این پست ارسال نشده است.
البته از آنجایی که هنوز در سایت لاگین نکرده‌اید، اجازه‌ی پاسخ دادن به این پست را ندارید.
البته از آنجایی که هنوز در سایت لاگین نکرده‌اید، اجازه‌ی پاسخ دادن به این پست را ندارید.
